میدونی دلتنگی یعنی چی ...

میدونی دلتنگی یعنی چی ؟

دلتنگی یعنی اینکه ..

بشینی با یادش به خاطراتت فکر کنی ...

اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت

ولی چند لحظه بعد ..

شروع اشکهای لعنتی ...


دیده ای شیشه های اتومبیل را...


زمانی که ضربه ای می خورند و می شکنند..

دیده ای شیشه خرد میشود ولی از هم نمی پـاشد؟!!


این روزهــا همان شیشــــه ام ...


خردو تکه تکه....


ازهم نمی پاشم ولی شکستــه ام ..

چقد سخته تو هق هق گریه هات


                                  نفس کم بیاری وعشقت ب یکی دیگه


                               بگه  ""نفسم""



...........................................................................................................

.
.

You know what is missing?

That nostalgia.

Remember to sit and think about the memories ...

Then came a smiling face edge

But a few moments later.

The tears started fucking ...


Seen Glass The car ...


When impulsive eating and Break.

.?

Glass seen Wisdom but also Do not Break Down!!


These days I have the same glass ...


Khrdv pieces ....


Are not pour the I've broken.

Mom sob so hard you cry


                                  Low self Vshqt gonna b another one


Saying, "" breath, ""



......................................................................................................
.

نیسکیللی سئویش

نیسکیللی سئویش


http://mimmim.persiangig.com/image/25uit1z2.jpg

 

هارای نیسکیللیم سئومک الیندن

دویوب کیلپیک لریم یاش گؤزلریمدن

 

سینمده سؤوگی وار، آما دییرلر

دییرلر آیری گز سن سؤوگیلیندن

 

الیم ناز اللرینده آغلاشیردیق

داریخدی وقتیمیز ، آلدی الیمدن

 

گئدنده ایسله دیم اوندان تسلی

گوپاددی بیر تار او ناز تئللریندن

 

دئدی نیسکیللی آشکیم آغلاما چوخ

او دونیاده بنیم سن ، بیل دریندن


حالا كه تو دوستم نداري چه كنم...

حالا كه تو دوستم نداري چه كنم؟با درد بزرگ بي قراري چه كنم؟

گيرم كه كنم عشق تو ازسينه برون با اين همه زخم يادگاري چه كنم؟

نيست ترسم فقط از تنهايي با حسرت تلخ اين جدايي چه كنم؟

پر بود هواي دلم از دلتنگي گفتي كه كنم دل از تو خالي چه كنم؟ 

اينجا كه نفس كشيدنم اجباريست با قصه ي جبرزندگاني چه كنم؟

  رفتي و شدم من پراز اين فكرغريب حالا كه تو دوستم نداري چه كنم؟

فقط یه کم تحمل کن منو که درب و داغونم

منو که له شدن هاموبه پاهای تو مدیونم

یه چترم رو سر بارون که لحظه لحظه می میرم

هنوزم خیس چشماتم هنوزم از تو دلگیرم

نه اینکه با تو بد باشم نه اینکه از تو رنجیدم

که با تو زندگی کردم که با تو دردو فهمیدم

یه چترم رو سر بارون که زیر پات خم می شم

فقط یک کم تحمل کن فقط یک کم بمون پیشم

یه چترم رو سر بارون تو این شب های دلسردی

بیا دنبال دستی که یه روز اونو رها کردی

.......................................................


Now you do not love me, what do I do with great pain irritability what?

I love that I am Azsynh out with this patch all Wound what I?

Afraid not only of bitter regret this separation alone What can I do?

Air was full of hollow hearts I told you that I miss what I?  

Here's the story with Jbrzndgany mandatory that I breathe What can I do?

  I walked and I filled the Fkrghryb Now you do not love me What can I do?

Hold on just a little menu that door and damage

You owe me that mangled legs Hamvbh

Barron's on a parachute that moment I die

I'm offended you're still wet still Chshmatm

Not bad if you do not you Rnjydm

You've got to live with you two

Barron's on a parachute under your knees bent

Now stay with me just a little just a little bear

Barron's on a parachute disappointed you this evening

Look for one day, let it come in handy when you

.................................................. .....



Tags: forsaken , Endure , my friend, do not , irritability , sore patch

+ Twenty-Third Saturday آذر 1392 | 8:8 am | arsalan | کامنت |

به امید روز روشن...$


این روزها روزگار بامن بد تاکرد

ازآن روز که ما عاشقتر کرد

از شوق دیدارش مراجوانتر کرد

هی روزگار درتو وفا نیست

اگرهم باشد زودگذر و فانی است

زندگی میگذرد به سختی

نمی داند هیچ کس که فردا چی میشود؟

نمیداند فردا کی می رود و کی می ماند

روزها برمن سخت می گذرند

ولی حیف که ازعمر من می گذرند

حل باید وقت عمر بدانیم

در صرف آن باید سخت بکوشیم

چی فکر کردیم و آمد چی شد

خدایا هرچی شد باز شانس ما شد

خدایا ازتو شاکرم به لطفهایت

دارم کم کم قدر لطفهایت را می دانم

از هرکسی نا امید شدم و نمانده کسی

فقط به تو امید دارم و توکل کردم

در این دنیای فانی بی کس و تنها شدم

حالا هم که عشق ما به درک...

درست 6 سال است که عاشق شدم

همیشه درحسرتش سوختم و ساختم

ولی ذره ای مهرومحبت از او ندیدم

ولی من عاشقانه دوستش دارم

ولی خدا میداند که دردلش چی میگذرد

شاید هم دوستم داردو من نمیدانم

ولی من یک چیز درزندگی تجربه کردم

واین شد که نباید در جوانی عاشق شد

نمیگویم و عاشق نشو وبی احساس بمان

عاشق نشو که ازعمرت بیهوده بگذردو

بگذردو او بی تفاوت باشد

و آنگاه میشوی بازیچه ی بی ارزش

این گونه عاشق شدن هیچ و بوچ است

عاشقی باید بادل و دوطرفه باشد

من به این دام افتادم زود

واین جوانی من را تباه کردو هدر داد

6سال است که عاشقشم و دیوانه

ولی نمیدانم الان کجاست و چه میکند

شاید هم با یکی دیگه رفته و زندگی میکند

ولی این ناله من هرگز بیجواب نمیماند

گناه من چیست که عاشق اون شدم

خدایا اگر صلاح نبود اینطور نمیشد

حتما یک صلاحی در کار است و بس

من میدانم و اعتقاد دارم به کارهای خدایم

شاید هم که قسمت من باشد و همین

اگر صلاح نبود برای اولین با او را نمیدیدم

یعنی با او روبرو نمیشدم به اون عاشق نمیشدم

بس یک روزی بشیمان خواهد شد و

قدر من را خواهد دانست و!!!!!!

به امید روز روشن...$

به یاد عشقم....

..A>R

......................................................................


These days, the days of bad things Takrd

Since that day we will Ashqtr

The desire to visit Mrajvantr

He did not promise days squared

Is Agrhm is fleeting and transitory

Life goes hard

Nobody knows what tomorrow is?

Who knows tomorrow goes and who stays

Berman hard days pass

But pity that I pass Azmr

Life would be resolved soon

It's just hard to try

What was and what we thought was

Whatever God will open our chances

God Aztv Shakrm to Ltfhayt

I know little enough Ltfhayt

I was not disappointed anyone who

I hope and I trust in You

No one was in the mortal world and the only

Now we understand that love ...

Just six years that I'm in love

And I always burned Drhsrtsh

But little did he Mhrvmhbt

I love love

But who knows what's going on Drdlsh

I do not know, maybe has a friend

But one thing I've experienced in life

And that was not a young lover

Do not say love the web and felt Stay

Do not love the wasteful Azmrt Bgzrdv

Bgzrdv he is indifferent

And then you get into a worthless toy

Such love has no butch

Love should be mutually Badl

I fell into this trap early

Wayne wrote a detail report to waste my youth wasted

6 years and crazy love

But I do not know where and what it does

Maybe go and live with someone else

It would be unanswerable, but I never whine

What is my sin that I love

If the good Lord did not like

If there is only one Salahi

And I do believe in God,

Maybe that is why I am here

If the fit was not seen him for the first

She confronted her lover's Nmyshdm Nmyshdm

Buses will one day become

I will know and appreciate!!

In the hope of daylight ... $

Learn to love ....

.. A> R <><>




میون این همه دل...

میون این همه دل ، همه جور و همه رنگ

یه دل ساده می خوام ، مثل آسمون یه رنگ
یه دل ساده می خوام ، یه دلی که دل باشه
میون این همه دل ، غیر آب و گل باشه
دل دریا ، دل رود
دل آبی ، دل آب
دل بی رنگ و ریا ، صاف و ساده بی نقاب
یه دل از همه جدا ، مثل آیینه دیدنی
قصه هاش شنیدنی ، همیشه شکستنی
سخت تنهایی راه 
 سخت بی همنفسی
چی میشد یه روز بیاد
اون که نیست مثل کسی
The muon hearts ...

Muon's all heart, all kinds and all colors

I want a simple heart, like a painted sky
I want a simple heart, a heart, a heart that could
Muon's hearts, do not water the flowers
Heart of the sea, the heart is
Blue hearts, the hearts of water
Dell colorless and hypocrisy, plain and simple, no mask
Apart from a heart like a mirror Spectacular
Her Sh ah listen, always fragile
Hard walking alone.
The hard Hmnfsy
What was a day to remember
It's not like anyone

من و تو دو تا پرنده ...

هنوز منتظرما

من و تو دو تا پرنده .. تو قفس زندونی بودیم 
جای پر زدن نداشتیم .. ولی آسمونی بودیم 

ابر و بارون‌و می‌دیدیم .. اما دنیامون قفس بود 
چشم به دوردستا نداشتیم .. همینم واسه ما بس بود 

اما یک روز اونایی که .. ما رو با هم دوست نداشتن 
تو رو پر دادن و جاتم .. یه دونه آینه گذاشتن 

من خوش‌باور ساده .. فکر می‎کردم رو‌به‌رومی 
گاهی اشتباه می‌کردم .. من کدومم تو کدومی 

با تو زندگی می‌کردم .. قفس تنگ و سیاه‌و 
عشق تو از خاطرم برد .. عشق پر زدن تا ماه‌و 

اما یک روز باد وحشی .. رویاهام‌و با خودش برد
قفس افتاد و شکست و .. آینه افتاد و ترک خورد

تازه فهمیدم دروغ بود .. دنیایی که ساخته بودم
دردم از اینه که عمری .. خودم‌و نشناخته بودم

تو تو آسمونا بودی .. با پرنده‌های آزاد
من تن‌
خسته رو حتا .. یه دفعه یادت نیفتاد

حالا این قفس شکسته .. راه آسمون شده باز
اما تو قفس نشستم .. دیگه یادم رفته برواز


هنوز منتظرما

Me and my two birds. You were in the cage Zndvny
Rather we did not get filled. But the sky was

Clouds, rain , and we'd ... But the cage Dnyamvn
Dvrdsta had eyes. Why did we stop Hmynm

But one day the ones .. We also dislikes
Fill you up and Jatm.
A single mirror set

Welcome to my belief that simple. I Rvbhrvmy
Sometimes I was wrong. I f you Kdvmm

You live by myself. Cramped cage siaho
Love you took from my mind. Full of love to give substantive

But a wild wind. Rvyahamv away
Cage fell and broke ..
He fell and cracked mirror

I was just lying. The world was made
The pain of life is ...
I know myself.

You were my skies. The birds released
I t
bother to even. I did not remember a time

Now break the cage. The open sky
But you're sitting in a cage.
I went on a flight

 

مرا تنها نذار


Tags: cage , life , world , sky


انقد چهره ات پراحساسه که دردامو میبره...

انقد چهره ات پراحساسه که دردامو میبره...حسی که من دارم به تو، از یه عشق ساده بیشتره........

انقد زیباست لبخندت که اخمامو میشکنه.........من خاموشم اما، مطمئنم که قلب تو روشنه...


وابسته ات شدم و به تو کردم عادت........دیوونه تم، عشقم، تو باید، مال من باشی......بغل

انقد مهربونی که هیشکی نمی خواد از تو بگذاره...! حسی که من دارم به تو از یه عشق ساده بیشتره.....

انقد دلنشینه خیالت که هر لحظه ای با منه.........من زنده ام و نبضم فقط با وجود گرم تو میزنه.........................

واسه یه بار بشین به پای حرفام...از ته قلبم تورو میخوام......

وابسته ات شدم و به تو کردم عادت........دیوونه تم، عشقم، تو باید، مال من باشی......!

باید، مال من باشی......!

وابسته ات شدم و به تو کردم عادت........!

وابسته ات شدم و....!

به تو کردم عادت........!

باید، مال من باشی......!

مال من باشی......!


................................................................................................................................

Drdamv Anqd your face that takes the passionate ... I feel for you, from a simple love Byshtrh ........

Anqd beautiful smile that I Khamvshm Akhmamv break ......... but, I'm sure your heart is not the way ...


I've got used to your affiliated theme ........ crazy, baby, you should be mine ...... بغل

Anqd kindness that no one does not want you to come ... I'm feeling you love simple Byshtrh .....

Anqd Dlnshynh let every moment I'm alive and Nbzm ......... you just cut the hot ..................... ....

Once you get to the bottom of my feet ... I'm saying ......

I've got used to your affiliated theme ........ crazy, baby, you should be mine ...!

Should be mine ...!

I've got used to your affiliated ........!

I depend on you ....!

I used you ...!

Should be mine ...!

Be mine ......!




: Related topics: lovers , photos
: Tags: affiliate , Soul , Common , away , feeling happy

این روزها که میگذرد چقدر خوشحالم که می‌گذرند...

این روزها که می‌گذرد چقدر غمگینم ، این روزها که میگذرد چقدر خوشحالم که می‌گذرن این روزها ، سهراب گفت چشمها را باید شست جور دیگر باید دید ، شاید صد بار شستم و هزار بار تلاش کردم ، اما همه چیز همان رنگ و همان معناست ، خستگی مفرط در تلاش بیهوده یافتن چیزی که نمیدانم چیست . رفتن به امید بهتر شدن و رفتن و باز هم رفتن و بهتر نشدن و بدتر شدن و هرچه بیشتر محکم می شوم محکم‌تر می زند و حالا چاره‌ای نیست حتی ناله‌ای هم نیست و این دردنامه که می‌نویسم از حیرانی‌است، همه توهم‌های شخصی‌است مغرور که همه چیز را می‌خواهد ، تعادل ، زیبایی ، شادی ، علم ،‌ثروت ، قدرت و... و چقدر مسخره‌است خواسته‌هایی که نمی‌دانی با آنها به کجا خواهی رسید .

من خسته‌ام از این بارسنگین بودن و تحمل رنج بدوش کشیدن مصیبت زندگی ، چقدر چیزهای خوبی که می‌خواهم ببینم و نمی‌توانم ، چقدر شادی که می‌توانست برای من باشد ، چقدر نشاط . دوست دارم همیشه در تعادل باشم در آرامش بدون استرس بدون فکر و خیال و این ناممکن و دور است .

وقتی چیزی نیست تا دردم را درمان کند می‌روم توی لاک خودم ، بعد مالیخولیا می‌گیرم ، خیالباف می‌شوم ، تهوع می‌گیرم ، سرگیجه ، پیاده راه می‌افتم در خیابان و همین طور می‌روم ، خیابان را سیاه و سفید می‌بینم ، گلویم می‌سوزد از دود ماشین ، حالا توی ‌ریه‌هایم پر می‌شود از گازوئیل ، نفسم به شماره می‌افتد ، دستمال را جلوی دهانم می‌گیرم ، خیابان شلوغ است ، در بین این همه آدم چقدر غریبه‌ام ، در بین مردم گاهی کسی را می‌بینم که قیافه‌اش به دلم می‌نشیند ، توی دلم می‌گویم کاش با او تنها بودم و حرف‌های دلم را به او می‌گفتم ، حتما او مرا درک می کرد و چقدر با هم خوش بودیم ، همیشه آشنایی در آدم حس زنده بودن و سرزندگی را القا می‌کند ، بعد هر دو میرفتیم بدون درد ، در خیابان که راه می‌روم دستم پر شده‌است از برگه‌های تبلیغاتی که خودم هم نمی‌دانم چه زمانی و چه کسانی این‌ها را بدستم داده‌اند ، یکی را می‌خوا‌نم ، آدرسی در همین نزدیکی‌است ، خیابان را دنبال می‌کنم ، به ادرس می‌رسم ، کاغذ را در سطل کنار جوب مچاله پرت می‌کنم ، در را باز می‌کنم ، بوی خوش قهوه‌است و گرمای دوست داشتنی ، شاید این گرمای عشق و حرارت دختر‌ها و پسرهایی است که تا حد ممکن صندلی‌ها را بهم نزدیک‌کرده‌اند .یک گوشه‌ می‌نشینم ، کتم را در‌می‌آورم . یک نوشیدنی داغ سفارش می‌دهم ، سفیر حرفی به ‌گوشم می‌نشیند :"فکر کنم غالت گذاشته " ، " همشون بی معرفتن" ، "کفترت دون دیده پریده". جایم را عوض می‌کنم . حالا کنار پنجره نشسته‌ام شیشه بخار کرده است . یک دستمال بر‌میدارم و شیشه را پاک میکنم ، بیرون شلوغ است . در هوای سرد مردم تندتر راه میروند .دخترکی فال فروش نزدیک شیشه می‌شود به من زل می‌زند ،‌او را به داخل دعوت می‌کنم ،‌ وارد می‌شود ،‌فالهایش را به سمتم دراز می‌کند کنجکاو به همه اطراف ‌نگاه می‌کند ، از او می‌خواهم کنارم بنشیند ،‌دخترک بی‌حس و حال می‌نشیند ، حواسش به دیگران است ، از او می‌پرسم که چه می‌خورد ، نگاهش را به سمت من ‌بر ‌می‌گرداند و می‌گوید :" اول نیت کن " ، دوباره از او ‌می‌پرسم که چه می‌خورد ، خنده ‌می‌کند ، برایش سان‌شاین سفارش‌ می‌دهم ، دستانش از سرما ترک‌برداشته است . یک ‌فال ‌بر ‌میدارم ، به سرعت کاغذ را باز می‌کنم :

.....شب که رسیدی بایست و تا صبح در سکوت سلامش کن .

ای صاحب فال! حواست جمع هست ؟ بایست ! که در این ره نباشد کار بی اجر.

به دخترک ‌می‌خندم ، دختر به من می‌خندد ، ‌به یاد استاد می‌افتم ، کاش اینجا بود ، دلم تنگ‌ است ‌، بغضی سنگین گلویم را می‌فشرد، قهوه را می‌آورند ،‌به دخترک تعارف ‌می‌کنم ،‌کمی از قهوه را ‌می‌خورد ، قیافه‌اش بر‌می‌گردد ، گویا توی ذوقش خورده‌است ، به او لبخند‌می‌زنم ،‌لبخد تلخی تحویلم ‌می‌دهد ،سان‌شاین دختر آماده می‌شود ،‌دختر به من نگاه می‌کند ، به او لبخند‌ می‌زنم ، به سرعت شروع‌ به خوردن می‌کند ، به او نگاه‌ می‌کنم از خودم بدم می‌آید ، چقدر پست شده‌ام که از خریدن یک ساین‌شاین ناقابل برای دختری بیچاره خرکیف می‌شوم ، در حالی که دختر با چشمانش من را می‌پاید پول فال را می‌دهم ، هنوز قهوه من تمام‌نشده‌است، صورتحساب‌ را می‌پردازم ، دختر خداحافظی‌ می‌کند، دور دهانش را پاک می‌کند و برای من دست تکان می‌دهد ، در را که باز‌می‌کنم سوز هوا سیلی بر صورتم ‌می‌نوازد ، نمی‌دانم کی به نزدیک‌ خانه رسیده‌ام ، خانه تاریک و سرد است هنوز گاز نداریم ،گازوئیل هم دارد ته می‌کشد ، به دستشویی ‌می‌روم ، آبی به سر و صورت می‌زنم ، حالا به اتاق خواب می‌روم ، لباس‌هایم را در‌ می‌آروم ، در حمام را باز می‌کنم و داخل می‌شوم ، خدایا چقدر سردم است ، آب کم کم گرم ‌می‌شود ، حالا من زیر آب ‌می‌روم ، استخوان‌هایم نرم می‌شود ، در حمام دراز ‌می‌کشم ، آب از ارتفاع به صورتم می‌خورد ، مثل ضربه‌های شلاق صورتم را می‌نوازد ، من چقدر تنهایم ،‌گریه‌ام می‌گیرد ، دلم برای کسی تنگ ‌می‌شود ، من تنهایم و حالا نمی‌دانم کی و چه طور از حمام بیرون آمده‌ام . حوله‌ آبی ‌بر تنم است و موهایم زیر کلاه درد می کند . حتما که روز دیگری شروع شده است ، باید عجله کنم و گرنه تاخیر می‌خورم.


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

.......................................................

How sad that is happening these days, how happy these days that have passed since the days go by, S. Said another way, we must clean our eyes, and I washed it a hundred times, a thousand times I've tried, but all the same color and the same means, fatigue What's in a vain attempt to find something to do. Hope to get better and get going again and getting worse not better and I feel stronger and more reliable option does not now and not even Nalhay Drdnamh Hyranyast the writing of all things Tvhmhay proud Shkhsyast wants, balance, beauty, joy, knowledge, wealth, power, and ... And where will they know how to reach Mskhrhast demands.

I am tired of this burden of misery and suffering horse's life, no matter how good things that I can not see how I could be happy, so happy. I am always in balance in comfort and without stress, without thinking, and it is far from impossible.

When something is not going to cure the pain in my turtle, the melancholy I dreamed, I, I get nausea, dizziness, walking, and so I set out on the street, the street I see black, my throat burning from the smoke machine, now I Ryhhaym is full of oil, the issue takes my breath away, I put the paper in front of my mouth, crowded streets, on how Ghrybham of all people, the people who I see sometimes look like I sits, I say to myself, I was alone with him. professional and I told him I was sure he would understand me and how happy we were together, you always felt about the viability and vitality suggests, After both walking without pain, I walk in the streets are full of propaganda leaflets, which I did not know when I receive the invitation and who gave them a call to an address in the same Nzdykyast, I follow the street to get to the address, South side throwing crumpled paper into the bin, I opened the door, I smell Qhvhast lovely and warm, loving and warm temperatures, it is possible that girls and boys Nzdykkrdhand seats together. sit in a corner, the Drmyavrm my coat. I ordered a hot drink, Ambassador sits word to hear: "I think cereals with", "take it all the Mrftn", "Kftrt don wan seen." I change seats. I am sitting by the window glass is steam. Pick a cloth and glass cleaner I have crowded out. In cold weather, people walk faster. Fortune selling the glasses girl is staring at me, I invite him inside, Ward, a long Smtm Falhaysh to the curious looks of all around him, as I sit here beside me, girl anesthetics and now sits, watches the others, I wonder what he eats, his eyes turn towards me and said: "I now intend", again I ask what he eats, he laughs, he'll order Sanshayn, hands Trkbrdashth is cold. I take a reading, I quickly opened the paper:

Should you get up in the morning and in the evening ..... her silence now.

Owns a fortune! There is a desire to take up? Must! That this approach may not work without reward.

A girl laugh, she laughs at me, telling teachers to teach, I was here, I miss that heavy Bghzy throat pressed, the brown bear, the girl compliments, I ate a little bit of coffee, dates look like, if I Zvqsh striked, he Lbkhndmyznm, Lbkhd Thvylm is bitter, Sanshayn female is ready, she looks at me, I smile at him, he quickly began to eat, I look at him I hate how much I'm buying a posts Incapable to get Khrkyf Saynshayn poor girl, while watching her with her ​​eyes I give money horoscope, Tmamnshdhast my coffee yet, billing address, Goodbye Girl, wipes off his mouth and shakes my hand, at the Bazmyknm combustion air slapped on my playing when I have reached the house, the house is dark, cold and still have gas, diesel has a bottom kill, I go to the bathroom, I'm blue in the face and head, I go to the bedroom, clothes on Myarvm, I open the bathroom and I enter, Lord, how cold the water is heated slowly, now I'm under water, soft bones are long breathe in the shower, my face hits the water from a height, whip-like blows to the face and plays , so I'm alone, which made ​​me cry, I miss someone, I'm alone and I do not know how or when, out of the shower Come. Blue towel on my body and my hair under a cap pain. If the start of another day Has been delayed, otherwise I'm going to have to hurry to Rome.


Beautify images, blog, blog template, blogging service, Plvdks, music code, Rvzgzr http://roozgozar.com dot com




: Related topics: lovers
: Tags: time , darkness , Shadvshadm , feeling , upset


دوباره جمعه گذشت و...

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند

شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام

و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند

برای آمدنت چند سال بایستی

در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟

نیامدی که ببینی نگاه منتظرم

چه روزها به امید تو زیر باران ماند

سکوت آخر حرف من است چون بی تو 

دوباره حنجره ام زیر بغض پنهان ماند
......................................
Come back Friday and tearful

Again we remain distracted calling pigtail

The empty bowl humming again we

After niamdnt the street corner.

Looks like my back window of Wednesday every week

Alley alley stayed in prison again and sharm

For several years, should be amdnt

At the end of this infinite density havoc?

Look at that niyamadi see mantezrm

What do you hope to stay below the rain days

The last is my silence because without you

My hidden tears below the larynx stay again
................................................

مهدی, انتظار, دلتنگ, ظهور, سکوت" _mstchunk="true" _msthash="3654678">Tags: Mehdi, waiting, nostalgic, advent, silent

هر چی دلتنگت می خواهد بگو...

هر چی دلتنگت می خواهد بگو

هرچی در دلت میگذرد بگو

بگو که دیگر دردل ما یاری نیست

جز عشق تو در کنار ماجایی نیست

شب است و من تنهایم

به تنهایی آن کبوتر عاشق

دلم حبس شده است در زندان عشق

خوابم نمی برد در خیال تو هستم

دلم تنگ است امشب

ستاره من تنهاست امشب

در دل من ستاره ای روشن نیست

این ستاره بی نور وتاریک شده است

این ستاره درحسرت روی تو

سوخت و کم نور شد

شاید روزی بشود  به امید تو

آن ستاره من دوباره نورانی شود

باز بدرخشد ودر دل آسمان غوغا کند

بله امید دارم امیدوارم

آنوقت این ستاره نورانی من

درآسمان نورانی و روشن است

آره این بخت من است

روزی این ستاره کم نور

می درخشد با یاری عشق دوطرفه

شب را دوست دارم

دوست دارم به خاطر ستاره هایش

ستاره کوچک است

و دل من بزرگتراست

در دل من صدها ستاره جای دارد

تو بیا تا در دل من آن صد ستاره توباشی

عشق وهوس تو در دلم نقش بسته

به هر دلیلی دلم عشق تو را می طلبد

این دل من است که هرروز وشب

در حسرت دیدار تو بهانه میگیرد

دلم به سادگی به هر بهانه ای راضی نیست

فقط به بهانه ی عشق تو آرام می گیرد

آره عشق تو برای من دوست داشتنی تر است

نمی دانم چرا دلت با دل من راه نمی آید...

تقدیم به تنهاترین عشقم که همیشه به یادشم و اون به یادم نیست

arsln_arfh_92/3/3

sari-arsi

friday

............................................................................................................................................

What would you say each miss

Tell me what's going on in your heart

Boil say that we can not help

You can not but love the Majayy

Night and I'm alone

Dove-alone in love

I have been locked in a prison of love

I can not sleep in your mind

I miss tonight

My Lone Star Tonight

My heart is a bright star

The Star is the light Vtaryk

The stars on your Drhsrt

Low fuel light was

Maybe someday become   Hope you

The stars are shining again

At the heart of the sky will shine again Melee

Yes, I hope I

Then my shining star

Drasman bright and clear

Yeah, this is my chance

Once these faint stars

Love shines with the help of two

Night of love

I remember her stellar

Little Star

My heart and larger

My heart is in the hundreds rather than the stars

Come to me in my heart one hundred stars Tvbashy

Vhvs love you engraved in my heart

I love any reason to require

This is my heart every day and night

The reason is longing to meet you

I'm simply not satisfied for any reason

Love is just an excuse to be quiet

Yeah, your love is my love

I do not know why my heart is not with you ...

Dedicated to the only love that I do not remember and she always Yadshm

arsln_arfh_92/3/3

sari-arsi

friday


Related topics: real loved ♥
Tags: sash , Sari , Arfh
Friday the third of June 1392 | 7:41 pm | sash Joon ♥ | 1 نظر